نبوغ مخترع و کسب درآمد
نبوغ مخترع و کسب درآمد
به قلم افشین جعفری خواه
شرایط اجتماعی یکی از اصول مهم در موفقیت هر ایده و نوآوری محسوب می شود. شخصاً اعتقاد دارم که حتی نوابغ نیز در نبود شرایط مناسب اجتماعی و حمایت قانونی و به حق نمی توانند نبوغشان را حداقل در آن محیط بروز دهند . همان گونه که قبلا اذعان داشتم بسیاری از نوابغ نتوانستند در کشورهای در حال توسعه موفق باشند، هنگامی که افکارشان را که سرمایه های اصلی آنان است با خود به اجتماعی منتقل کردند که شرایط ایجاد آن ایده فراهم بود، نبوغشان نیز ظهور و بروز یافت. بدون اغراق می توان مخترعین را از جمله نوابغ هر جامعه فرض کرد. شاید نابغه کسی باشد که متفاوت از دیگران فکر می کند و همیشه برای هر مشکلی که به آن می اندیشد راه حلی می یابد، او متفاوت نگاه می کند و متفاوت زندگی می کند.
تاثیر جامعه بر مخترع
حال اگر در جامعه ای زندگی کند که تفاوت ها بی ارزش باشند و همسان بودن و معمولی بودن ارزش تلقی شود، آنجا برای نوابغ نه زیستگاه که حتی جایی برای مردن است. منظور از شرایط اجتماعی مجموع قوانین و مقررات و شرایط اقتصادی، حقوقی و سیاسی و… است که یک نابغه بتواند ایده های متفاوت و نو را به راحتی و با حفظ حقوق خود طرح کند و از آن طریق کسب سرمایه نماید. همان گونه که برای دیگران مهارت های فنی و یا هر مهارت خدماتی دیگر منبعی است برای کسب درآمد، یک مخترع نیز تنها از راه ایده های نو و اختراع ابزار و ادوات به فراخور حوزه ی متمرکز خویش می تواند کسب درآمد و ثروت کند.
استمرار ، استمرار …
به عنوان نمونه، یک آهنگساز در یک کشور پیشرفته گاه با ساخت چندین قطعه ی چند دقیقه ای و تولید یک آلبوم می تواند در آمدی کسب کند که برای چند سال زندگی کردن و مطالعه و دوباره آهنگ ساختن تامین مالی شود. اگر همان آهنگساز در شرایط اجتماعی باشد که نتواند قطعات ساخته شده را به پول تبدیل کند در نتیجه هرگز در محل زندگی خویش شناخته نخواهد شد و نبوغ وی نیز هرگز دیده نمی شود. اگر چه در ایران هنرمند بودن و آهنگ ساختن به عنوان ایده ی نو و یا حتی اختراع، به حساب نمی آید. در حالی که هنرمندان نیز اختراع و ابداع می کنند و اگر اثارشان به دست عموم برسد فرصتی خواهند داشت تا با نقد خویش مسیر موفقیت بیششتری را طی کنند.
مخترعین در حوزه ی صنعت نیز وضعی شبیه به یک هنرمند دارند که اگر در شرایط اجتماعی حقوق فردی آنان و حقوق اثرشان نادیده گرفته شود به ناچار به کاری روی خواهند آورد که تصور می کنند از ابتدا نبوغی نداشته اند و یک فرد معمولی هستند. نابغه بودن یک امر ذاتی است که باید توسط سازماندهی و مدیریت باروش های خرد گرایانه کشف شود و با حمایت در جهت تولید، شرایط برای خدمات رسانی به جامعه یا مصرف کننده و ثروت ملی در جهت صادرات و نیز شخص مخترع به عنوان یک نابغه منفعت لازم را ببرند. اگر شرایط اجتماعی طبیعی باشد قطعا محصولات به صورت طبیعی بروز و ظهور خواهند داشت.
شرایط اجتماعی ایران
امروز در شرایط اجتماعی ایران یک مخترع که می تواند در طبقه نوابغ جای بگیرد، اقبال چندانی برای ساختن پول و کسب در آمد ندارد. وقتی بازار ایران پر از واردات چینی شده در واقع مصرف کننده امکان حمایت از محصولات داخلی را نخواهد داشت و سرمایه گذار نیز به جای آنکه سرمایه ی خود را در یک فرایند دیر بازده تولید یک اختراع، و سپس بازاریابی و فروش و نهایتا سود بردن، به کار گیرد ، ترجیح می دهد که آنرا در مسیر واردات مصرف کند و در زمان کمتری به سود مناسب برسد .
در چنین شرایط اجتماعی هیچ نابغه ای نمی تواند معجزه کند و نوابغ یا آنقدر توان دارند که بتوانند شرایط اجتماعی خویش را تغییر دهند و یا در همان شرایط بمانند و دیگر نبوغی نداشته باشند. در نتیجه نبوغ یک فرد اگر به طرزی صحیح مدیریت نشود و پرورش نیابد چه بسا انرژی منفی تولید کند در جهت تخریب خودش و یا پیرامونش متمایل شود. چیزی که در باره ی نوابغ و یا مخترعین نادیده گرفته می شود این است که آنها انرژی فوق العاده ای دارند و به همین علت توان آنان بالاتر از سطح عمومی جامعه است و اگر این انرژی در مسیر ساختن قرار نگیرد بی شک مخرب خواهد شد.
این نکته ی ظریف در کشورهای جهان سوم که حضور علم به ویژه علم به روز شده در اداره جامعه بسیار تعیین کننده است نادیده گرفته شده. نبوغ مخترع و کسب درآمد را نباید فراموش کرد و میتوان از توان و انرژی فراوانشان نهایت بهره را برد و حتی از مجاورت با آنها پول ساخت. کاری که در کشورهای توسعه یافته و طراز اول می کنند و پول های زیادی توسط مخترعین و دارندگان ایده های نو در هر زمینه ای می سازند . آنها همان نوابغ هستند که افکارشان می تواند پول بسازد به شرط آنکه دیده شوند و اگر دیده نشوند فقیر باقی می مانند و به دنبال آن جامعه نیز در فقر خواهد ماند. از سوی دیگر مخترع می تواند مهاجرت کند ودر جای دیگری دیده شود اما آیا یک کشور و جامعه می تواند مهاجرت کند یا محکوم است با فقر همزیستی کند.